و به گناه مهربان بودن هانی را از بالای در دارالعماره آویختند
و بدنش شب ها و روز ها در زیر استعمار طبیعت پوسید
و هانی را به گناه عرفه به مسلخ خاک بردند.
و هانی ،مردی برای تمام روز های غم
و هانی ،هدیه ای در ظلمات پر از بیداد مسلم
و هانی ، همه نور
و هانی، همه عشق
و هانی ،همه مردانگی
و هانی ،همه لطف
و هانی ،همه غیرت
و هانی ،همه مشک و خیمه گاه
و هانی ،همه کوه
من این جا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است ،
بیا ره توشه بر داریم ،
قدم در راه بی برگشت بگذاریم ،
ببینیم آسمان آیا همین رنگ است در هر جا؟
امان ازین قاط زدن ها ی بی جای ضعیفانه..................